اندیشه های آزاد

در کوچه های ..............

اندیشه های آزاد

در کوچه های ..............

به شخصیت خودت احترام بذار

از کپی / پست تو کار نوشتن  متنفرم ! 

 

اگه اینکارو بکنم باید حتما منبع رو ذکر کنم این قانون کپی رایته حق یه نویسنده ! 

 

نویسنده ای که  خلاقه و از خودش مینویسه چرا باید مورد ظلم قرار بگیره ! 

 

چرا برای ما فرهنگ نمیشه ! 

 

چرا باید صاحب چیزی خودمونو بدونیم که مال ما نیست ! 

 

چرا باید کپی کنیم به نام خودمون این کار اصلا لذتی داره! 

 

ببخشیدا به اونایی که اینکارو می کنن می گم دزد خطابتون کنن .... خوبه

 

اگه میتونی از خودت بنویس اگه نه منبع رو ذکر کن اگه بازم نه  

 

خواهش می کنم ..... ببوس و بذار کنار اینکارو  .... به شخصیت خودت احترام بذار.....

سیب سرخ

« اون ور پنجره زیر درخت  سیب دختر جوون چشمانش رو بست  وبالبخندی  

 

بر لب  سیبی  چید و گاز زد ...... تف کرد وسیب سبز ترش و گس بود  

 

آن طرف سیب قرمزی دید چیدش  بوش کرد ... از بوی سیب خوابش اومد 

 

خوابید .... 

 

دید مردی رعنا و جوان و مهربان سوار بر اسبی سپید با لبخندی زیبا به 

 

سراغش آمد و او را هم سوار کرد وبرد. 

 

بیدار شد..... از خواب بیدار شد . هنوز مزه تلخ و گس اون سیب  تو دهنش بود 

 

و پشیمان که چرا چشم بسته  اون سیب تلخ وگس رو تجربه کرده !  .............. .»

آهنگ جدید

دخترک کتابهاش رو برداشت ، از یک نواختی خسته شده بود به یه  

 

آهنگ جدید نیاز داشت ،  دانشگاه نمی رفت ، همون پاتوق همیشگی  

 

دوستاش منتظر  بودن ! رقص و پایکوبی ... زدش جلو  ،               

  

آهنگ  جدید........